web۲- زنی بود بَر سانِ گُردی سوار / همیشه به جنگ اندرون، نامدار ... نظری ریاضی ، تجربی و انسانی می توانید برای دسترسی سریع و آسان تر به معنی کلمات و جواب سوالات تمرین درس های کتاب ادبیات فارسی دهم ...
بیشترwebمعنی و خلاصه صفحه ۹۵ و ۹۶ کتاب ادبیات فارسی پایه ششم معنی و خلاصه بخوان و بیندیش پیاده و سوار از سایت نکس لود دریافت کنید. ... منظور بزاز این بود که بارش را به اسب سوار ندهد و فکر می کرد او دزد است ...
بیشترwebاگر در خواب ببینید که سوار هواپیما شده اید و یا در حال سوار شدن به هواپیما هستید به این معنی است که شما مدت های زیادی در بین دو راهی برای یک تصمیم بزرگ قرار داشتید و در نهایت تصمیم گرفتهاید که ...
بیشترwebسوالت رو اینجا بپرس همه سوال ها. معنی سوار شده به انگلیسی - معانی، جمله های نمونه، مترادف ها و متضادها و ... در دیکشنری آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید.
بیشترwebرا هم در برداشته - گویا چندان درست نمی باشد این سگاله. سوار= س وار = ( س /ش/ز ) وار ( وار / بار ) => وار = از بالا به پایین که در واران یا باران یا بارش و . . . آمده و به کسی که بالانشین بوده و از بالا می ...
بیشترwebبخش ۲۶. بیامد یکی موبدی چرب دست. مر آن ماه رخ را به می کرد مست. بکافید بیرنج پهلوی ماه. بتابید مر بچه را سر ز راه. چنان بیگزندش برون آورید. که کس در جهان این شگفتی ندید. یکی بچه بد چون گوی شیرفش ...
بیشترwebمعنی سوارکاری به انگلیسی - معانی، جمله های نمونه، مترادف ها و متضادها و ... در دیکشنری آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید ... دو تیکه چرم زیر سوار و لب بر که روی هم قرار می گیرند سوار کاری می گویند.
بیشترwebاین به معنی است که کار شما بر اساس اجتماع بوده و با تعامل با دیگران پیش میروید. ... سوار اتوبوس نشدم و اتوبوس رفت بعد پدرم رسیدن که با ماشین بودن و من سوار ماشین شدم و به پدرم گفتم سریع برن تا به ...
بیشترwebدیکشنری انگلیسی به فارسی. جک، چابک سوار، سوار کار، اسب سوار حرفهای، سوارکار اسب دوانی شدن، گول زدن، با حیله فراهم کردن، نیرنگ زدن، اسب دوانی کردن ...
بیشترwebمعنی: مانند شیر از قلعه پایین آمد در حالی که کمربند به کمرش بسته بود (کاملاً آماده بود) و بر اسبی تیزرو سوار بود. ۷- به پیش سپاه اندر آمد چو گرد – چو رعد خروشان یکی ویله کرد
بیشترwebمعنی و ارایه های ادبی و زبانی متن درس هشتم ادبیات فارسی دهم. چون به بصره رسیدیم، از برهنگی و عاجزی به دیوانگان ماننده بودیم، و سه ماه بود که موی سر، باز نکرده بودیم و میخواستم که در گرمابه رَوم، باشد که گرم شوم که هوا ...
بیشترwebسوالت رو اینجا بپرس همه سوال ها. معنی اسب سوار به انگلیسی - معانی، جمله های نمونه، مترادف ها و متضادها و ... در دیکشنری آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید.
بیشترwebتعبیر خواب موتور. از خاصيتهاي موتور يکي عشق به سرعت و ديگري حوادث ناگوار پيشبيني نشده و همينطور نقض حقوق ديگران است. پس اگر کسي سوار بر موتور خودش را ببيند با حوادث پيش بيني نشده اي مواجه خواهد شد.
بیشترwebمهین دخت بانوگشسب سوار به من داد گردنکش نامدار. فردوسی . ... - مهین جهان ؛ به معنی مه مرد است که هر دو جهان باشد و آن را مهین مردم نیز گویند. در نامه ٔ جمشید آمده که سراسر جهان یک کس است تنی دارد از ...
بیشترwebمعنی: اسب آریو برزن، سردار و فرماندهی ایرانی، با موی گردنِ فروریخته اش و دم بالا برده اش جلوتر از اسب های دیگر، سوار خود را به بالا می کشاند و پیش میبرد.
بیشترwebسوالت رو اینجا بپرس همه سوال ها. معنی دوچرخه سوار به انگلیسی - معانی، جمله های نمونه، مترادف ها و متضادها و ... در دیکشنری آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید.
بیشترwebrider ( ورزش ) واژه مصوب: سوارکار. تعریف: شخصی که در مسابقات سوارکاری شرکت می کند|||متـ . سوار. این واژه در برخی مواقع در معانی زیر نیز به کار می روند: همراه ، همسفر و مسافر . On May 4, 1961, John and twelve other ...
بیشترwebمعنی: سوار دلاور، چالاک و ماهر در اسب سواری، ( = شاه ... دیکشنری آبادیس شامل بخش هایی نظیر دیکشنری به زبان های مختلف از جمله انگلیسی، فارسی، عربی و همچنین بیست دیکشنری تخصصی با تلفظ انگلیسی و ...
بیشترwebفرهنگ فارسی عمید. ۱. کسی که سوار بر اسب یا مرکب دیگر باشد؛ سوار. ۲. (قید) در حال سوار بودن؛ به حالت سواری. ۱. کسی که سوار بر اسب یا مرکب دیگر باشد؛ سوار.۲. (قید) در حال سوار بودن؛ به حالت سواری.
بیشترwebبخش ۷. چو آگاه شد دختر گژدهم. که سالار آن انجمن گشت کم. زنی بود برسان گردی سوار. همیشه به جنگ اندرون نامدار. کجا نام او بود گردآفرید. زمانه ز مادر چنین ناورید. چنان ننگش آمد ز کار هجیر. که شد لاله ...
بیشترwebاز معادل های فارسی فعل ride می توان سوار شدن، سواری کردن و راندن را نام برد. فعل ride هم اشاره دارد به سوار وسیله نقلیه موتوری شدن و هم سوار دوچرخه، اسب و یا هر حیوان دیگری که می توان بر پشت آن نشست.
بیشترwebمعنی واژه سوار در لغت نامه دهخدا در پارسی ویکی ... لغتاً به معنی برنده ٔ اسب . و رجوع شود به اسوار و اسوبار؛ کسی که بر روی اسب و ستوران دیگر نشیند. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
بیشترwebدر باره با کسانی که سوار را اسب وار گفتند باید گفت در گذشته اسب = اسپ / سپ بوده و سوار بودن تنها برای اسب نبوده و شتر و . . . را هم در برداشته - گویا چندان درست نمی باشد این سگاله. سوار= س وار = ( س /ش/ز ...
بیشترwebمرتبط اسب سوار، سوار کار، معتاد به اسب دوانی، شوالیه. ۱. کسی که بر روی اسب یا مَرکب دیگر قرار دارد.۲. کسی که داخل وسیلۀ نقلیه یا آسانسور قرار دارد؛ سرنشین.۳. (ورزش) در شطرنج، هریک از مهرهها غیر ...
بیشترwebمعنی و نمونه جمله سوار - همراه با مترادف و متضاد، تلفظ صوتی آمریکایی و بریتانیایی، rider, horseman, riding, mounted جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن ...
بیشترwebمعنی و ترجمه کلمه آلمانی einsteigen به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. ... فعل einsteigen برای اشاره به عمل سوار شدن یا وارد شدن به یک وسیله نقلیه استفاده میشود. einsteigen میتواند در ...
بیشترwebمعنی و ترجمه کلمه عربی سَوَار به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - النگو (اسم) Toggle drawer menu. خانه انتخاب دیکشنری ...
بیشترwebبه خواب اندرون بر خروشید سام. چو شیر ژیان کاندر آید به دام. بدان سنگ خارا نگه کرد سام. بدان هیبت مرغ و هول کنام. چنین گفت سیمرغ با پور سام. که ای دیده رنج نشیم و کنام. پدر سام یل پهلوان جهان ...
بیشترwebelevator: آسانسور. در مهندسی هوافضا به معنی جزیی از هواپیما است که با تغییر زاویه ی آن باعث ارتفاع گرفتن هواپیما میشود. 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند: فعل ( verb ) : elevate. ️ اسم ( noun ...
بیشتر