webلغت نامه دهخدا. خرد کردن. [خ ُ ک َ دَ] (مص مرکب) بقسمتهای ریزه ریزه شکستن. به اجزاء کوچک شکستن. شکستن بقطعات خرد. بقطعات کوچک بریدن. (یادداشت بخط مؤلف).
بیشترwebمعنی گنج حکمت پیرایه خرد فارسی دهم. در آبگیری سه ماهی بود: دو حازم، یکی عاجز. از قضا، روزی دو صیّاد بر آن گذشتند و با یکدیگر میعاد نهادند که دام بیارند و هر سه را بگیرند. در یک برکه کوچک سه تا ...
بیشترwebبپرس. سوالت رو اینجا بپرس همه سوال ها. معنی تره خرد نکردن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید.
بیشترweb1 - از هم پاشیدن ، ریزریز کردن . 2 - کشتن ، نابود کردن . معنی خرد کردن - فرهنگ فارسی معین لام تا کام
بیشترwebتعبیر خواب پیاز – معنی خوردن . تعبیر خواب خرد کردن پیاز. محمد ابن سیرین می گوید: اگر کسی خواب ببیند تعدادی پیاز را با چاقو و یا کارد خرد میکند دلیل بر اینکه در روزهای آینده اتفاقات تلخ و ...
بیشترwebمعنی خراب کردن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید ... خرد ساختن، خراب کردن، معیوب کردن، ضعیف کردن، زیان ...
بیشترweb- خرد کردن پول ؛ پولی با قیمتی بیشتر را بچند پول کم قیمت معادل آن بدل کردن و آنرا دادن و پولهای کوچک تر در عوض ستدن. ... این فعل اصلا به مصدر فارسی هم نیامده و با فعل کردن معنی خود را کامل میکند. 🛑 ...
بیشترweb« سپردن سرنوشت انسان به دست خرد، وابسته کردن هر دو سرای و فزونی و کاستی اش به خرد، رکن اصلی جهان بینی فردوسی است» ( جوانشیر، 1380: 63). این جنبه ی خرد از جهاتی شبیه به عقل کل در مثنوی است.
بیشترwebخرد شدن، خرد کردن، کاستن، خرد ساختن، تقلیل دادن، تقلیل یافتن، کاهش دادن، کمتر شدن، کمتر کردن، تخفیف یافتن ... اسلامی، دیکشنری نام ها، هم خانواده یاب، تصویر مرتبط با کلمه، معنی در حل جدول کلمات ...
بیشترwebمعنی و آرایه های گنج حکمت پیرایه خرد فارسی دهم ؛ برای آشنایی با معنی لغات و کلمات ، بازنویسی و ارایه های ادبی و زبانی حکایت گنج حکمت پیرایه خرد صفحه 17 درس اول کتاب ادبیات فارسی پایه دهم تجربی ، انسانی و ریاضی متوسطه دوم ...
بیشترweb- درم خرد ؛ پولی که از یک درم ارزشش کمتر بوده است : آباد بر آن سی ودو دندانک سیمین چون بر درم خرد زده سین سماعیل . منجیک . - نان خرد کردن ؛ نان ریزریز کردن برای ساختن ثرید. (یادداشت بخط مؤلف ).
بیشترwebمعنی له کردن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید ... ( مصدر ) ۱- مضمحل کردن . ۲- کوفتن خرد کردن : گردوها را با پاشن ...
بیشترwebشعر خرد رهنمای و خرد دلگشای پنجم : در این سایت تلاش می کنیم تا همراه با دانش آموزان به معنی کردن و ترجمه کردن شعر های فارسی پنجم بپردازیم و در این تاریخ به درس خرد رهنمای و خرد دلگشای رسیدیم. درس خرد رهنمای و خرد دلگشای ...
بیشترwebمعنی ، مفهوم و آرایه های ادبی شعر ستایش به نام خداوند جان و خرد فارسی نهم. معنی: خداوندا تو را یاد می کنم زیرا تو پاک و پروردگار جهان هستی و جز به راهی که تو راهنمایی ام کردی نمی روم. آرایه ها و ...
بیشترwebمعنی: خرحمالی، کار یکنواخت، عمل خرد کردن یا اسیاب کردن، سخت کار کردن، اسیاب کردن، تیز کردن، اسیاب شدن، خرد کردن، ساییدن، اذیت کردن، کوبیدن، سابیدن
بیشترwebخورد کردن. [ خوَرْدْ / خُرْدْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ریزه ریزه کردن. ( ناظم الاطباء ). ... اسلامی، دیکشنری نام ها، هم خانواده یاب، تصویر مرتبط با کلمه، معنی در حل جدول کلمات متقاطع و ابزارهایی مانند ...
بیشترwebتصرف مکن در کژ و راستم. ( تسخیر کردن، تصرف کردن ) = تَروینیدن ( تَر. وین. یدَن ) سلام خوبید بچه ها تصرف کردن یعنی چی. بچه ها مگه نمیدونید تصرف چیه. متصرف شدن. به تصرف خود درآوردن. از آن خود نمودن ...
بیشترwebخرد. 804. خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید. خرد: جستجو معنی "خرد" در فرهنگ حل جدول، مترادف و متضاد فارسی، فرهنگ معین، فرهنگ دهخدا، فرهنگ عمید، سره، هوشیار، دیکشنری زبان های خارجی.
بیشترwebمعنی "خرد کردن" به انگلیسی عبارت است از: grind, minify, squelch, smash, abate, chop. همانطور که می بینید چندین کلمه معادل انگلیسی "خرد کردن" است. برای اینکه متوجه شوید کدام یک از این کلمات معنای بهتری برای ...
بیشترwebشعر خرد رهنمای و خرد دلگشای یکی از شعرهای کتاب فارسی پنجم است که در پایان درس سوم آمده است. در این مقاله به بررسی معنی شعر خرد رهنمای و خرد دلگشای، کلمات همخانواده و مخالف آن را توضیح میدهیم.
بیشترwebتوضیحاتی درباره واژه change در مفهوم تنوع. - واژه change وقتی به صورت مفرد (a change) استفاده شود به معنی تغییر از چیز، موقعیت یا مکانی همیشگی و تبدیل شدن به چیزی جذاب و جدید است. در فارسی این مفهوم با "محض ...
بیشترwebخورد کردن . [ خوَرْدْ / خُرْدْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه کردن . (ناظم الاطباء). خرد کردن . - خورد کردن خرمن ؛ درهم کوفتن ساقه و سنبله و جدا کردن کاه از دانه . این عمل آن است که دانه ها را بواسطه ٔ جنجل از سنبل اخراج نموده کاه را ...
بیشتر- خرد کردن پول ؛ پولی با قیمتی بیشتر را بچند پول کم قیمت معادل آن بدل کردن و آنرا دادن و پولهای کوچک تر در عوض ستدن. ... این فعل اصلا به مصدر فارسی هم نیامده و با فعل کردن معنی خود را کامل میکند. 🛑 ...
بیشترwebبه نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد به نام آفرینندهی جان و عقل که فکر نمیتواند از این حد فراتر رود. خداوند نام و خداوند جای خداوند روزی ده شعر به نام خداوند جان و خرد از حکیم فردوسی + معنی
بیشترwebمعنی واژهٔ خرد کردن در فرهنگ فارسی معین به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب 0 یک واژه بنویسید جستوجو در همهٔ واژهنامهها
بیشترwebافزودن پاسخ مشاهده پاسخ ها ( 8 ) پایان یافته شکست معامله، خرد کردن یا تغییر نصاب معاملات. متن قانون. علی قره داغلی. پرسش و پاسخ آزاد مناقصه مزایده. جمعه, 26 مهر 1398. اشتراک از طریق ایمیل. منظور از ...
بیشترweb" خُرد " از ریشه ak ترکی به دست آمده که در این مورد با درون مایه معنایی جدا کردن که می توان به شکل " آی" آن را در ترکی در ریشه فعل آیماق جدا شدن و آیئرماق جدا کردن اشاره کرد ونیز با معنی باز کردن که ...
بیشترwebاعصاب خرد کردن به معنی : اعصاب کسی را بهم ریختن ، کسی را عصبی کردن ،درگیری و ناآرامی است . این اصطلاح در محاوره و لهجه تهرانی رایج است . واژه خرد به معنی : قطعه ، اندک ، کم ، تکه و… است .
بیشترwebمعنی خرده در فرهنگ معین. خرده(خُ دِ) (اِ.) ریزه ، خرد. پول ، طلا، دارایی . (ص .) شکسته ، مغلوب . خطا، اشتباه . شرارة آتش . ، یک ~عا.) اندکی ، کمی . معنی خرده در فرهنگ عمید. ۱. ریزۀ هر چیز. ۲. مقدار کم و اندک ...
بیشترwebخرد. [ خ َ رَ ] (ع اِ) درازی سکوت . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || (مص ) ساکت شدن . || خریدة گشتن زن . (ازمنتهی الارب ) (از تاج العروس ). رجوع به خریدة شود.درك، آگاهي، ادراك، بينش ...
بیشترwebمترادف خرد : حقیر، صغیر، کوچک ، اندک، کم، ناجیز، شکسته، له ، ریز، ریزه | درک، آگاهی، ادراک، بینش، دانایی، حکمت، دانش، عقل، علم، فراست، لب، فهم، نقیبت، هوش متضاد خرد : کبیر، بالغ، بزرگ، سالم، نشکسته، حجیم، عظیم | جهالت ...
بیشتر